ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
پشت حصار خستگی مانده
و جار میزنیم
نمیخواهیم بمیریم؛
من امروز
صدای کودکانی هستم
که ردِّ شلاقِ بیپناهی
و بیسرپناهی
کبودشان میکند
من امروز نرجسم ..پرستار
انتخابیدرکار نیست،
یا مرگ و باز هم یا مرگ،
من امروز مادرم
مادر تمامی فرشتگان سر بر دار ،
من امروز نیلوفرم
تاولهای چرکین تجاوز
زخمها در سکوت،
عمیق و سترگاند،
زخم و فوران خشم
و درد به حنجرهام رسیده
کنار پنجره میایستم
و با هر چه که در قدرت و توانم هست
فریاد میزنم
طنین سهمگین
کوبش پنجرههای سلولها و بندها،
درآسمان میپیچید.
من صدای تمامی مرگهای خاموشم...