دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است .دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین. روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم ..دلم هوای کلاس درس و معلم ومدرسه کرده اگر کلاسی هست که یک شاگرد نخودی بخواهد من را خبر کنید. همینطور بنشینم و درس دادن و درس گوش کردن بقیه را تماشا کنم و لذت ببرم. حاضرم گوشه دیوار یک لنگه پا هم بایستم. حتی حاضرم دفترهای مشق را جمع کنم و اسمم همیشه در "بدها" باشد . داد و بیداد ناظم ها و معلم را هم به جان میخرم فقط بگذارند آن چیزهایی که در زمان خودش قدر ندانستم را یک بار دیگر داشته باشم. اگر کلاسی هست که یک شاگرد نخودی بخواهد من را خبر کنید.