بیتا

بیتا دل نوشته های رویایی وخیالی نیست، اندوه و حزن یک مادرست، بیتا عشق مادریست به دختر، دلنوشته ی مادرانه، بیتا وبلاگ مادری دل سوخته وفداکاراست که تمام لحظات زندگی را با خاطرات و یاد دخترش زنده ست و زندگی می کند.

بیتا

بیتا دل نوشته های رویایی وخیالی نیست، اندوه و حزن یک مادرست، بیتا عشق مادریست به دختر، دلنوشته ی مادرانه، بیتا وبلاگ مادری دل سوخته وفداکاراست که تمام لحظات زندگی را با خاطرات و یاد دخترش زنده ست و زندگی می کند.

تقریبا دو سال بود سرد بودیم..
آنقدری ک تابستان ها هم نتونستند یخمان را باز کنند..
این سردی ، بعد از چند سال رفاقت کمی عجیب بود،نبود؟؟
 عجیب بود و آزار دهنده..
میدانستم او هم دلتنگ بود
 دلتنگ خنده های دو تایی
 دلتنگ تعریف خاطره های تلخ و شیرین
 دلتنگ گرفتن احوال پرسی
 دلتنگ گفتن نقطه سر خط
دلتنگ اخم ها ی من و دلجویی های او
 دلتنگ قول هایی که هر روز صبح به هم می دادیم
 که تا آخر پشت هم باشیم
 که هیچ چیز نتواند از هم جدایمان کند
 دلتنگ شیطنت های من
دلتنگ تصور اولین دیدار
دلتنگ اینکه قرار بود کسی را خبر کند تا اولین دیدارمان را ثبت کند
 می دانستم دلش پر است مثل من،
 پر از درد هایی که در این دوسال منی نبوده ام تا دوایشان کنم..
پر از بغض هایی که هنوز در گلویش مانده و منی نبوده ام که در خیال سرش را روی شانه ام بگذارد و بشکند این لعنتی هارا…
و پر از حرف هایی که باز هم منی نبوده ام که سراپا گوش بشوم و بشنومشان.
از خودم بگویم؟
از منی که کسی نبود تا درک کند این دلتنگیم را..
کسی نبود ک بشود به اون گفت این دلتنگیم را…
میخواهم برگردم به اولین روزی که برایش نوشتم عاشقش بوده ام سالهای سال پیش وقتی دخترکی چهارده ساله بودم
 چشم هایش میخندید..
خوشحال بود، و من از خوشحالیش روی ابر ها سیر میکردم..
تمام زندگیم بود ولی نماند از من خسته شد .بهانه گیری را شروع کرد ..شاید بهتر است بگویم بی انصافی کرد .....بی انصافی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.