ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
چگونه از گلها شعر بسرایم
وقتی نوگلان انسان در چهارراها پر پر می شوند
چگونه از بادهای عاصی ترانه آزادی بسازم
وقتی که انسانهای عاصی دربند می پوسند
چشمهای ترا میجویم
هنگامیکه بهار ترانه طراوت میخواند
برای زیبایت آه میکشم
جرات بوسیدنت را ندارم
هنگامیکه زیبارویان شهر
پرستوهای منفور میشوند
و برجهای آلوده به قدرت
به گنداب جنایت می رسند
راه بلدهای زیرک
به چاه می افتند
اندیشه های انسانی را
از دستفروشان سرخ باید جست
که در طبق جان خویش
حلوا حلوا میکنند بر سر دست
تا به مردم شهر برسد