ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بوی کافور و خاک باران خورده
عکسی جا خوش کرده در قابی با روبان مشکی
رقص باد با اعلامیه های همدردی......
اندوهی فرو نشسته در اعماق جان
اندوهی از سر تن دادن
اندوهی از سر اهلی شدن.....
«به جستجوی تو بر درگاه کوه می گریم»
و به دشت و بیابان پناه می برم
کوهها صبوریت،دشت شادابیت،جویبار پاکیت
و من تو را می بینم
در جوانه ی گلها لبخند میزنی
دستهایت را که در شاخه های درختان تکان می دهی.
و ما روزها،هفته ها،ماهها و سالها رابا یاد تو هنوز دوره می کنیم......