ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
در میان عمیق ترین تاریکی ها؛
به دوچشم غمگینی می اندیشم؛
وبه پنجه هایی کهخاک,خاک مهربان آن را دفن میکند
من یک زنم؛ریحانه میخوانید مرا؛ فرخنده مینامیدم ...
من سهیلا ونسرینم
من قربانی ظلم وخشونتم
پدرم باران مادرم صخره من دختری از کوبانی هستم
پریچهره ایی از شنگال تفنگ بردوشم سنگینی میکند
من را به بردگی گرفتند
دربازارها تنم را به حراج گذاشتند
من هنوز کودکم .
اری دختری از بوکوحرام که بوسیله دین به اسارت گرفته شدم
من تهمینه هستم .
من قربانی اسیدپاشی پدرم شدم
من دختر زیبا روزی زاینده رودم .
من سهیلا جورکشم.
اسمم با صورتم هماهنگی دارد
ومن مادر تمامی این دخترانم دخترانی که قربانی خشونت ودین ونابرابری شدند
وچه تلخ میگویم من یک زنم زن .............................
زینا