ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
آهنگ متن بعضی زندگی ها غمگین است، چهره ی تمام آدم های این زندگی ها غمگینند، منم مثل همیشه دلتنگم دفتر وقلمم را دوباره روی میز کارم میگذارم .یه لحظه پشت پنجره یک قاصدک میبینم که باد پاییزی اورا وادار به رقصی زیبا کرده .به نظرم قاصدک هم چهره ی غمگینی دارد .دفتر و قلمم را جا می گذارم .مثل بچگی هام دنبال قاصدک می دوم. با هر بار بالا و پایین شدن قاصدک دستای من هم جا به جا می شود گاهی پایین و گاهی بالا می رود .به ارامی میگیرمش . دست مشت شده ام را باز می کنم تا قاصدک را ببینم باهاش حرف بزنم دردو دل هام را بهش بگم ، اما قاصدک با کوچک ترین روزنه از دستم می پرد و میرود دوباره با باد همراه میشود مثل غلیظ ترین دوست داشتنی ها .که می روند ومحو میشوند .طوری که نه فرصت دست تکان دادن میماند ونه فرصت فکر کردن ...........