ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مثل مادری که پول ندارد
و به زور دست بچه اش را گرفته
و از جلوی اسباب بازی فروشی ...
کشان کشان درور می کند....
روزگار هم دستم را گرفت
و مرا از بچگیم دور کرد
و هرچه فریاد زدم .پای بر زمین کوبیدم ..خواستم داد بزنم بلکه از ابرویش بترسد ....
دستم را ول کن...
من بچگیم را می خواهم... گوشش بدهکار نبود .... بچگیم را از من ربود ... . ای کاش زورم به روزگار می رسید .ای کاش کودک بودم
تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم.
ای کاش کودک بودم
تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه مادر. همه چیز را فراموش می کردم.من همه روزهایی را که از من گرفتی را از تو خواهم گرفت همه انها را پس خواهم گرفت ........