ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
قلمم درد میکند
بس که درد نوشته
دردکشیده
قلمم زخم خورده
قلم زخم خورده ام را بر میدارم
دلم پیرمرد حلاج را می خواهد
تا پنبه های گره خورده دلتنگی ام را
انقدر بزندتاباز شود
دلتنگی من از عشق نیست
از هجربار نیست
گاهی وقتها بی انگیزه می شوم
گویی مدتهاس تلاش کرده ام اما به انچه میخواستم نرسیده ام
خسته ام و کسل و در ذهنم یک عالمه کار انجام نشده را مرور میکنم
انگار تمام قوایم ته کشیده
جنگ های خانمانسوز
تفوق طلبی قومی، بیداد فاشیزم
تسلط بنیاد گرایی اسلامی
پناه بردن به تبار و قوم و زبان و ناسیونالیزم افراطی و دهها امراض دیگر
کاش دردهای ادم ها هم با سکوت حل و فصل میشد. کاش وضعیت به گونه ای بود که نیازی به درد دل قلم نداشتم
کاش دردهایم هنوز دردسر و پا بود.کاش....کاش....کاش.
سلام
به رسم سالهای گذشته
به رسم یادگاری نوشتن های گذشته
باز به بلاگ اسکای سر زدم
تا همین دو سال قبل همه وب و وبلاگ داشتن
خاطراتشون رو ثبت میکردن و نوشته ها ودست نوشته و دل نوشته ها رو به ثتب میرسوندن
تلگرام آمد و همه هجرت کردن
بنده هم مثل بقیه در کانالم نوشتم
امروز یهویی و ناخود آگاه اومدم بلاگ اسکای
اولین وبلاگی که توجهم رو جلب کرد و خواندمش نوشته ی قلم شما بود
زیبا بود..
به دل نشست
بعد مدتها...یه وبلاگ خوندم
بعز مدتها کامنت نویسی کردم
و نوشته ی قلم شما باعث شد عصر جمعه ای یه حال خوش داشته باشم
متشکرم ازتون
خداقوت و خسته باشید خدمتون عرض میکنم وبراتون ساعات خوش ماندگاد آرزومندم
علی