ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
شب قشنگی ست ، هواملایم و ،نسیم خنکی می وزد ،همه جا چراغانی شده ،وشادی درهواموج می زند .عروس و داماد تازه از راه رسیده اند ..دخترها ،پسرها ، زنها و مردها دست در دست یکدیگر در وسط حیاط بزرگ دورادور آن دو ،کردی می رقصند و چوپی می کشند ، سرچوپی حال و هوای تازه ای پیدا کرده ،غوغا می کند ، پای میکوبد و همه را به تحسین و شگفتی واداشته است .مدعوین پیروجوان روی صندلیها به ردیف نشسته اند و به اشکال مختلف ، شادمانی خودرا به عروس و داماد نشان داده و شادباش می گویند ، آن طرف دیگر حیاط، تالار بزرگ درتدارک برنامه های دیگر این سور وسات است ، چه داستانی دارد این تالار ! چه بزرگ و ارجمنداست این تالار ! که حضور وسایه یک" زن" را بر فراز خود دارد . وچه قدرتمنداست نقش ابن زن در اداره تالاری به این بزرگی ! تالاری برای جشن ها ، عروسی ها ،شادمانی ها و عزاداری های این مردم ، مردمی ساده و صمیمی ،از هرجنس ، هر زبان ، هر دین ، هر قشر و هر طبقه ای ......
.تالاری برای پذیرایی انبوهی از مردم به صرف شام ، چای ،شیرینی و میوه ،برای اشکها و زاریها ویا برای رقص ها و پایکوبی هایشان تا سحرگاه .....
وچه زیباتر اینکه نام این تالار،"بیتا " نام دختر دردانه و ازدست رفته آن" زن" باشد
وچه دلنشین است که رنج و درد ازدست دادن فرزند ،مادر داغدبده را از پای نینداخته وبا کار وتلاش شبانه روزی اش یاد دختر جوانمرگ شده اش را هرشب در خنده ها و گریه های مردم و هردم در ذهن وقلب خود تازه می کند