ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
زنی را شلاق می زدند،
به این گمان که خویش را
به بهای پشیزی
به آغوش مردی سپرده بود،
و یا شاید هم
تار موی کاکلش
عرش را یه لرزه کشانده بود،
یا که لباسی رنگین به تن داشت
که ایمان در مقابل اش
زانو میزد.
زنی را شلاق می زدند،
و مردان شماره میکردند
ضرب هایش را.
و دوره می زدند
تا بیابند زنی را
که به بسترش بخوانند
به بهای پشیزی.
در این هیاهو
شنیدند :
که بار تریلی
"طلا" نبوده است:
پس شمارِ ضربِ شلاق ها را
به صلواتی رسا ،
آواز دادند.
داریوش سلحشور