بیتا

بیتا دل نوشته های رویایی وخیالی نیست، اندوه و حزن یک مادرست، بیتا عشق مادریست به دختر، دلنوشته ی مادرانه، بیتا وبلاگ مادری دل سوخته وفداکاراست که تمام لحظات زندگی را با خاطرات و یاد دخترش زنده ست و زندگی می کند.

بیتا

بیتا دل نوشته های رویایی وخیالی نیست، اندوه و حزن یک مادرست، بیتا عشق مادریست به دختر، دلنوشته ی مادرانه، بیتا وبلاگ مادری دل سوخته وفداکاراست که تمام لحظات زندگی را با خاطرات و یاد دخترش زنده ست و زندگی می کند.

داشتم لیست دوستام رو می دیدم دوتا تا بهروز رضایی دارم دو تا جمال موسوی دارم و یک محمود موسوی .یاد یه خاطره افتادم کلاس پنجم دبستان بودم تو کلاسمون دو تا پروین خالدیان داشتیم وقتی معلم درس می پرسید به محض اینکه می گفت :خالدیان یکیشون پا میشد ومیومد پای تخته .یعنی خودشون انتخاب میکردند که کدومشون درس رو جواب بدن .نوبتی میرفتند و درس رو جواب می دادند و جالب این بود هر دو خوب جواب می دادند .تا اینکه یه روز معلممون گفت خالدیان .یکی از دخترا بلند شد وبه طرف تخته سیاه رفت .معل...م نگاهی کرد وگفت : نه تو بشین .اون یکی بیاد .وبا دست به پروینی که نشسته بود اشاره کرد .اونم از جاش بلند شد و ایستاد .معلم گفت : مگه با تو نیستم .بیا پای تخته سیاه .اصرار از معلم و نشنیدن وعمل نکردن از اون ..تا بالاخره با گریه گفت : خانم اجازه.. امروز نوبت من نیست .معلم گفت : مگه آسیابه ؟ که نوبتی باشه ؟ پروین با شدت گریه میکرد وگفت : بله خانم .نوبت من نیست . بالاخره بعداز ده دقیقه معلوم شد این دو تا پروین هر روز یکیشون درس میخونده و خودش رو آماده میکرده واسه جواب گفتن ..از اون روز به بعد معلم شماره گذاری کرد پروین یک .پروین دو ..هر روز از یکشون درس می پرسید و خیلی دقت میکرد گول نخوره ..عمه خانوم بنده هم سه تا دوست به نام شهلا داشت که یکیش خواهرم بود واسه اینکه وقتی صداشون میکنه هر سه دچار اشتباه نشوند واسشون لقب گذاشته بود و با اسمشون نام پدراشون رو هم صدا میزد شهلا مکاییل . شهلا باواخان ..و خواهرم را اوز شهلامز صدا میزد (یعنی شهلای خودمون ).حالا گرچه این عزیزان عکس پروفایلشون فرق میکنه گاهی منم اشتباه میکنم در هر صورت باعث افتخاره دوستی با این عزیزان...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.