ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
یک روز میبینمت ،
درست کنار دریاچه ایستاده ای ،
من می آیم کنار تو ،
لکنت زبان میگیرم .
واژه گم می کنم .
به آسمان نگاه می کنم
باید برایت کتاب بخوانم ،
شعر بخوانم
باید بتوانم غافلگیرت کنم ،
باید خطوط روحت را بشناسم
باید بدانم دوست داری
زمان گریه کردن مرا در آغوش بکشی
رویا ساختن هزینه دارد ،
رویاهایی که سالها
ساخته و پرداخته ام
و ذره ذره شوق و امید
در آن تراویده ام
نمیتوان یک شبه
به ورطه ی فراموشی سپرد .
زمان لازم است.......
باید تمرین کنم
یک روز می بینمت