ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
چه خوب میشد که به سن وسالمان اهمیتی ندهیم از قضاوت ها نهراسیم آنگاه من وتو ..نه ..همه ما زنان و دختران این شهر ..با هم برویم ..زندگی را برقصانیم ..شادی وزیبایی را گوشه ای از زندگیمان پهن کنیم ..دست روزگار را بگیریم ودل به جاده بزنیم وبدویم چرخ بزنیم و دامن گلدارمان گلهای دشت را بچیند ..عطر نرگس مستمان کند .مست ،مست .برقصیم تا دم صبح .....بخوانیم وبرقصیم قرار بگذاریم تا انتهای جاده با دسته گلهای زیبای یاس وسوسن وسنبل،، عشق را با هم قسمت کنیم ...صدای عشق و خنده هایمان در دل پیچ و خم جاده پر شود و روزگار بیاید دم گوشمان و بگوید: حواسم پرت خنده هایتان بود و دلم غنج رفت برای بوسیدن گونه هایتان.برای شادی های کوچکمان آتشی بیافروزیم وخوشی را دور گردنمان ببندیم ..از تمام قانونها که خودت هم نمیدانی چرا باید رعایتشان کنی بپرهیزیم پسرانمان .همسرانمان .برادرنمان انچنان حمایتمان بکنند که دلمان خوش باشد به این همه یکدلی ..تا بدانیم همه دغدغه هایمان چیزی بیش از نگرانی های زنانه نیست...فرصت کم است
بیا برویم ......می ایی ؟