ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مثل همیشه لبریزم از حرف
و ماندهام روی خط سکوت
رو آورده ام به تمرین فراموشی،
فراموش کردن،
رفتن های بی خبر،
رفتن های میانه ی خوشی
فقط میدانم که رد خیلی چیزها
باید محو شود از جاده شلوغ ذهن من،
گاهی برای رسیدن به آرامش
از خاطرات خوب هم باید گذشت
چه فایده
وقت یاد آوردنشان
لبخند بنشیند روی لبت و
بعد که مرورش تمام شد
بغضی چنگ بیاندازد روی گلویت و
بی خوابی و سردرد های تهوع آور
چه فرقی میکند
وقتی قرار است با یادآوردن
آن خوشی ها لحظه های بعدتلخ بگذرد؟