ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
به گمانم به من بدهکاری
یک عمر آرزو
زیاد نیست برای تو اما
برای من دنیایی است که نصیبم نشد.
به گمانم وقت حرف زدن رسیده
زیاد گفته ام و کم شنیده ام.
باید بیایی بنشینی و
یک بار برای همیشه با زبان من حرف بزنی.
کنار رویایی که ذره ذره رو به آخر می رود
و همچنان چشم بر در دارد.
شانه هایم سنگین شده
دستان خسته ی من
سالها دراز ماند برای فشردن دستی
که باید بود
و نبودی میان آنهمه تنهایی
خسته ام برگرد
برایم باز هم بگو بخوان.
خسته ام از دنیایی که بی تو سر کردم.
بی عشق و در پی عشق...
اینهمه سال نیاز
اینهمه سال آرزو و
انتظاری که دیگر تاب ندارم
می خواهم آرام باشم.
برای بیقراری زیادی پیر شده ام.