ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
وقتی که باران میآید، گاهی سالهای کودکی ، قیل و قال آرامش بخش مدرسه! و درس «باران آمد ، آن مرد ، در باران آمد » در ذهنها رژه می روند .دلم برای خودم ، برای تمام آن روزگار بی پیرایه تنگ شده است ...دلم برای آن همه هیاهوی کودکانه تنگ شده است
دلم برای شب ، سکوت و یک حس ناب تنگ شده است دلم برای صدای شر شر ناودان برای بوی باران .تنگ شده ..در دنیا هیچ بویی لذت بخش تر از بوی خاک های بارن خورده نیست
.وقتی قطرات باران بروی شیشه ها می نشیند انگار مهمان جدیدی به خانه ما می آید صدای نم باران ترنم دلنشینی است کاش می شد آسمان بود ،کاش می شد آنقدر مهربان می بودیم که حتی گریستنمان هم سبب تولد غنچه ای زیبا ودوست داشتنی وابریشمین می شد...کاش کنار هر چه هست و نیست و دل مشغولی ها ، روزمرگی های تلخ وشیرین را لحظه ای به ترنم باران ببخشیم وحالا بیا تا انتهای باران ، تا انتهای تمام شعرهای بی پایان قهقهه بزنیم.حالا بیا هزاران بار به زندگی لبخند بزنیم..بیا باران باشیم
راستی اگر من باران بودم دلم می خواست کجا ببارم ؟به کدام سرزمین تشنه ؟به کجای این هستی پهناور؟