ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
تو را قبلا دیده ام
لابه لای کلاسهای درس خوانده بودمت
تو را به همراه خیالم
به جای جای زندگیم کشانده بودم
برایت هزاران سال رویا بافتم
بخاطر تو سرودن را یاد گرفتم
نوروز ها را با تو شور گرفتم
به امید تو زنده ماندم
به تمام زبان های عاشقانه ترجمه ات کردم
تو را بارها دیده ام
نه در زمان ومکان
بلکه در رویای کوچک زنانه ام
گاه در گورستان دیدمت
اشک هایم را برمزارت جاری کردم
گاه در اسمان
با ستاره ها در هم امیختم
گاه در کشوری دور دست
با دریایی بزرگ
درجنگلی زیبا
باغبان گلهای وحشی بودی
که بوی بکر آویشن و نعنا می داد
در خیال یکدیگر را ملاقات کردیم
عطر زیبایی
که میان رزهای سپید می پراکندی
آوازهای زندگی را برایم ترجمه کردی
وقتی در سایه ی پلک هایت
به تماشای آفتاب نشسته بودم
به خودم گفتم
خیال من
یعنی یک چراغ
یک تنهایی دنج
یک قلم
که فقط از تو بنویسد