ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
خواب می دیدم
که تمام کودکان زمین
روی تختی بزرگ
می خندیدندو می پریدند
مثل تمام کودکی هایمان، که لحظه ای ،در پرش روی تشکهای فنری خلاصه می شد
خواب دیدم
که تمام زمین شده تابی ،و همه بچه ها ، می خندند
خواب می دیدم
که آسمان پر ار بادکنک های رنگیست
و دست هر کودک
یک آب نبات چوبی سرخ...
خوابم گرم بود
آنقدر که هیچ کودکی دست از سرما "ها" نمی کرد
گرسنگی بهانه ای نبود که درنگ کنند در بازی
سیر و شاد...
دویدنهایشان
فقط تا ته خواب من بود......فقط