ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
باز هم رویا ورویا .....
دلم دامن چیندار رنگی رنگی میخواهد.
با یک عالمه النگوی جرینگ جرینگی
با یک چارقد گلدار
چند تار مویم بیاید بیرون.
بعد باران بزند، بروم زیر باران چرخ بزنم .صورتم را رو به باران بگیرم .
قطره های باران صورتم را خیس کند
دامنام باد شود، رنگهایش در هوا رها شود
النگوهایم صدا بدهد و باران را جشن بگیرد.
بعد بیایم بنشینم روی ایوان، منتظر رنگین کمان.
کسی از آن سوی رویاها دستش را به سوی من دراز کند و مرا بسوی سرزمین رویاهای زیبا بکشاند.
سرزمینی که بشود در آن پرواز کنم
با پرنده ها حرف بزنم .با گلها بخندم .لاله ها را نوازش بکنم
در میان چمن ها زیر خورشیدی با گرمای دلنواز دراز بکشم
هی باران ببارد و هی حوصله ام سر برود.
ودیگر به هیچ چیز فکر نکنم ..........